محكمه الهي (شعر طنز)
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
محكمه الهي (شعر طنز)
نوشته شده در 14 شهريور 1391
بازدید : 1479
نویسنده : آرمان حسيني


يه شب كه من حسابي خسته بودم

همين‌جوري چشامو بسته بودم
سياهي چشام يه لحظه سر خورد
يه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب ديدم محشر كبري شده
محكمه الهي برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد وزن
رديف رديف مقابلش واستادن
چرتكه گذاشته حساب كتاب ميكنه
به بنده‌هاش عتاب خطاب ميكنه
ميگه :
چرا اينهمه رج ميكنيد؟
راهتون رو بيخودي كج ميكنيد؟
آيه فرستادم كه آدم بشيد
با دلخوشي كنار هم جمع بشيد
دلاي غم گرفته رو شاد كنيد
با فكرتون دنيا رو آباد كنيد
عقل دادم بريد تدبركنيد
نه اينكه جاي عقلو كاه پر كنيد
من بهتون چقدر ماشاالله گفتم
نيافريده باريك الله گفتم
من كه هواتونو هميشه داشتم
حتي يه لحظه گشنتون نذاشتم
اما شما بازي نكرده باختيد
نشستيدو خداي جعلي ساختيد
هر كدوم ازشما خودش خدا شد
از ما و آيه‌هاي ما جدا شد
يه جو زمين و اين همه شلوغي؟
اين همه دين و مذهبه دروغي؟
حقيقتا شماها خيي پستيد
خر نباشديد گاوو نمي‌پرستيد
از توي جمع يكي بلند شد ايستاد
بلند بلند هي صلوات فرستاد
ازاون قيافه‌هاي حق به جانب
هم از خودي شاكي، هم از اجانب
گفت چرا هيچكي روسري سرش نيست؟
پس چرا هيچكي پيش همسرش نيست؟

 






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: